۱۲ دی ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۹
کد خبر: ۵۹۱۸۱۹

یادداشت | بهائی‌ها در دربار + اسامی

یادداشت | بهائی‌ها در دربار + اسامی
به گفته فردوست، محمدرضا پهلوی نهایت اعتماد را به عناصر بهائی داشت و معتقد بود که آنان به دلیل اصل مرامی خود خطری برای سلطنت ندارند.
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، فرقه ضالّه و ساختگی بهائیت که خود را دین جدیدی می‌داند، عملاً به دنبال اباحی‌گری و در یک کلام مروج بی دینی است، این فرقه در گذشته نقش بسزایی در گسترش بی بند و باری و بی‌حجابی در کشور داشته و همچنان هم دارد.

نمونه امروزی آن شبکه‌های ماهواره‌ای مثل شبکه «من و تو» است که در ترویج ولنگاری، بی‌حیایی، بی دینی، سگ بازی و... تأثیرگزار است و متأسفانه مخاطبان کمی هم در ایران ندارد. لااقل برخی از مشکلات خانوادگی و طلاق‌هایی که معظلی برای خانواده‌های ایرانی شده ناشی از امثال همین شبکه‌ها است.

شاید برخی گمان کنند که بهائیت شاخه‌ای از فرقه‌های تشیع باشد، ولی حقیقت این است که این فرقه استعماری خودش را دین جدید می‌داند و به هیچ عنوان جزء فرق اسلامی محسوب نمی‌شود.
 

یادداشت/ بهائیت؛ از عقاید انحرافی تا نفوذ در حکومت پهلوی
 
بهائیت، ادامه بابی‌گری

فرقه بهائیت، منشعب از فرقه بابیه است. بنیان‌گذار آیین بهائیت، میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءالله است. او از پیروان و مبلغان باب بود. برادر کوچکترى هم به نام میرزا یحیى (صبح ازل) داشت که وصیتى از باب، مبنى بر جانشینى در دست داشت و از این رو پس از مرگ باب، عده اى او را جانشین باب دانستند؛ لکن به جهت سن کم، میرزا حسینعلى زمام کار‌ها را به دست گرفت.

از آنجا که باب به ظهور فردى پس از خود با مقام «من یظهره الله» نوید داده بود افراد زیادى ادعاى چنین مقامى کردند که توسط حسینعلى و همکارى یحیى، کشته شدند و یا از ادعاى خود دست برداشتند. سپس ‍ میرزا حسینعلى این مقام را براى خود ادعا کرد و از اینجا نزاع اصلى در میان بابیان آغاز شد. بابى‌هایى که ادعاى حسینعلى را نپذیرفتند و بر جانشینى یحیى باقى ماندند ازلى نام گرفتند و پیروان حسینعلى (بهاء الله) بهائى خوانده شدند. او با ارسال نامه هایى به اطراف، رسما آیین جدید را اعلام و عده زیادى به او ایمان آوردند.

میرزا حسینعلى مقامات زیادى براى خود ادعا کرد که مهمترین آن‌ها مقام الوهیت و ربوبیت بود. او همچنین ادعاى شریعت جدیدى نمود و کتاب اقدس را نوشت. مهمترین کتاب بهاء الله «ایقان» بود که در آخرین سال‌هاى اقامتش در بغداد نوشته است.

پس از مرگ میرزا حسینعلى، پسر بزرگش عباس افندى ملقب به عبد البهاء، جانشین وى شد. از رویدادهاى مهم در زمان او، سفرش به اروپا و امریکا بود که نقطه عطفى در آیین بهایى محسوب مى‌شود و او در این سفر‌ها تعالیم باب و بهاء را با آنچه در غرب تحت عنوان مدرنیسم، متداول بود، آشتى داد.

برخى از تأثیرات فرهنگ غربى در تعالیم عبدالبهاء آشکار است؛ مثل ترک تقلید، تطابق دین و علم و عقل، وحدت زبان و خط، وحدت اساسى ادیان، ترک تعصبات، تساوى حقوق زن و مرد و... .

پس از عبدالبها، شوقى افندى فرزند ارشد دخترش بنا به وصیت عبدالب‌ها جانشین وى شد. او بر خلاف نیاى خود از دانشگاه بیروت و آکسفورد تحصیلات رسمى داشت. وى نقش ویژه‌اى در توسعه تشکیلات ادارى و جهانی آیین بهائیت ایفا نمود.

آیین بابى و بهایى از ابتداى پیدایش در میان مسلمانان به عنوان اعتقادى انحرافى و فرقه ضاله شناخته شده است. ویژگی‌هاى مهدى موعود در احادیث اسلامى به نحوى تبیین شده که راه هر گونه ادعاى نادرست را مى‌بندد. ادعاى دین جدید توسط باب و بهاء مخالف با اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است؛ از این رو، علیرغم تبلیغات وسیع، هیچ‌گاه بهائیان در میان مسلمانان جایگاهى نیافتند. (ر. ک به آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی/رضا برنجکار)

بهائیان عقاید عجیبی دارند که دست کم برخی از آن‌ها در تعارض کامل با تمام ادیان الهی است و کسی که اندک اطلاعاتی از آموزه‌های دینی به خصوص اصول دین داشته باشد با مشاهده عقاید بهائیان به راحتی به ساختگی بودن آن پی خواهد برد.
 
یادداشت
 
اعتقاد بهائیان درباره معاد

بهائیان موضوع قیامت را انکار نموده و آیات قرآن را در این باره توجیه می‌کنند؛ از نظر بهائیان قیامت به دو بخش قیامت صغری و قیامت کبری تقسیم می‌شود؛ در نزد آنان قیامت صغری همان عالم برزخ است که بلافاصله پس از مرگ آغاز می‌شود که قیامتی روحانی است؛ اما قیامت کبری عبارت از انتهای دین سابق و ظهور پیامبر و تشریع شریعت دین جدید است. بنا بر این تصور، تاکنون قیامت‌های متعددی بر پا شده است و در آینده نیز برپا خواهد شد و قیام باب و بهاء در ادامه قیامت‌های گذشته مانند قیامت‌های پیامبران سلف همچون حضرت موسی، عیسی و محمد بوده است. (انجمن علمی ادیان و مذاهب/آشنایی با فرق تشیع/ص ۲۰۴)

واضح است که چنین اعتقادی با ادیان الهی سازگای ندارد؛ چرا که در واقع قیامت مورد نظر که در آن خداوند به حساب بندگان رسیدگی می‌کند طبق این اعتقاد اصلا وجود خارجی ندارد و نشان می‌دهد که بهائیت عملا منکر قیامت هستند؛ در حالی که یکی از اصلی‌ترین مسائلی که انبیاء الهی به آن پرداخته‌اند بحث قیامت است که از اصول دین نیز هست.

روزه در بهائیت

بهائیان سال شمسی را به نوزده ماه تقسیم می‌کنند و هر ماه را نوزده روز حساب می‌کنند و آخرین ماه را روزه می‌گیرند که در واقع نوزده روز آخر اسفند می‌باشد و نوروز را عید فطر قرار می‌دهند.
 
زمان روزه آن‌ها از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب است و فقط هم از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کنند.
 
سید باب در باب هجدهم از واحد هشتم کتاب بیان می‌گوید: «خدا را ذکر کنید در نوزده روز، در آخر هر سال در حالتی که شما روزه گرفته باشید.»
 
میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) در کتاب مبین می‌گوید: «نوشتیم برای شما روزه را نوزده روز، آن هم در فصل معتدل....» (محاکمه وبررسی باب وبهاء/ج ۲/ص ۱۲۲)
 
حسینعلی نوری در کتاب اقدس که از مهم‌ترین منابع بهائیان است می‌گوید: «نوشتیم برای شما روزه گرفتن را در ایام معینی و روز نوروز را برای شما عید قرار دادیم که پس از پایان روزه، نوروز را عید قرار دهید و....» (اقدس/نسخه موجود در کتابخانه دانشگاه ادیان و مذاهب قم/ص ۶)

نکته مهمی که در این باره در تعارض آشکار با ادیان الهی است این است که خداوند در قرآن می‌فرماید: «ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السموات و الارض؛ خداوند در این آیه شریفه می‌فرماید که تعداد ماه‌ها نزد خداوند دوازده ماه است که در کتاب خدا از روزی که آسمان‌ها و زمین خلق شده ثبت است» (توبه/۳۶)

از این آیه مشخص می‌شود که تعداد ماه‌ها در همه زمان‌ها و در همه ادیان دوازده ماه بوده است و همانطور که می‌دانیم یهودیان و مسیحیان هم دوازده ماه دارند؛ از این رو ادعای بهائیت مبنی بر اینکه سال نوزده ماه دارد مخالف تمامی ادیان الهی است و گواه روشنی بر جعلی بودن این آیین انحرافی است.
 
این دو نمونه بر جعلی و انحرافی بودن این آیین کفایت می‌کند و اگر کسی فرضاً حیران است که چه آیینی داشته باشد و می‌خواهد حق طلب باشد طبیعتا باید به این نتیجه برسد که حداقل بهائیت مسیر درستی نیست.

یادداشت/ بهائیت؛ از عقاید انحرافی تا نفوذ در حکومت پهلوی
 
تناقضی آشکار در آیین بهائیت

یکی از ادعا‌های  مضحک و دروغین بهائیت  این است که بهائیان دین را از سیاست جدا می‌دانند و رهبران آن بر این مطلب تأکید داشتند.

مثلا عباس افندی (فرزند بهاء الله بنیانگذار بهائیت) می‌گوید: «بین قوای دینییه و سیاسیه تفکیک لازم است» و همچنین گفته: بهائیان به امور سیاسی تعلقی ندارند» و مهم‌تر از آن که: «میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهائی نیست... .» (ر. ک به پایگاه اطلاع رسانی حوزه)

واضح است که چنین اعتقادی به هیچ عنوان با عملکرد بهائیان سازگار نیست؛ بلکه رسما ماهیتی سیاسی دارند؛ مثلا رابطه تنگاتنگ بهائیت با رژیم اسرائیل و دولت انگلستان از بدیهیاتی است که نیاز چندانی به اثبات ندارد. اتاق فکر و سازماندهی مالی این فرقه محلی به نام «بیت العدل» است که در شهر حیفا در فلسطین اشغالی واقع شده  و بخش عمده‌ای از منابع مالی آن توسط بهاییان درایران تأمین می‌شود. یکی از مهمترین وظایف بیت العدل ایجاد رابطه با دوستان اسرائیل است.
 
شاهد هستیم که بخشی از تحریکات سیاسی از سوی همین شبکه‌های بهایی، از جمله «من و تو» صورت می‌گیرد و علنا مواضع سیاسی دارند؛ مثلا در فتنه ۸۸ ردپای بهائیت نیز مشهود است. با این وجود ادعای جدا بودن از سیاست در بهائیت دروغی بیش نیست.

یکی از نمونه‌های بارز دخالت سیاسی، نفوذ در حکومت پهلوی به خصوص دوران نخست وزیری هویدا بود که بهائیت نفوذ زیادی در دربار داشتند و در واقع فرهنگ بهایی در این کشور ترویج می‌شد و عملا حکومت پهلوی توسط بهائیت اداره می‌شد. بسیاری از پست‌های کلیدی در حوزه‌های مختلف از جمله فرهنگی تحت سیطره بهایئت بوده است.

 
یادداشت
 
عناصر و عوامل بهایی در دوران پهلوی
 
عناصر بهائی زیادی به خصوص بعد از نهضت پانزده خرداد ۴۲ در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی فرهنگی و هنری کشور حضور داشتند که برخی از آن‌ها عبارت بودند از:
 
- «هژبر یزدانی»؛ سرمایه‌دار معروف
 
- «ثابت پاسال»؛ رئیس رادیو، تلویزیون
 
- «عهدیه»؛ خواننده زن زمان شاه
 
- «فرخ رو پارسا»؛ وزیر آموزش و پرورش کابینه هویدا
 
- «دکتر شاهقلی»، وزیر بهداری که پسر سرهنگ شاهقلی، مؤذن بهایی‌ها بود.
 
- «مهندی»؛ از بهائیان کاشان که در دفتر مخصوص فرح پهلوی شاغل بود.
 
- «مهدی میثاقیه»؛ سرمایه دار و صاحب استودیو میثاقیه که بخشی از فیلم‌های سینمایی قبل از انقلاب که به فیلم فارسی معروف بود توسط او تهیه می‌شد.
 
- «تیمسار ایادی»؛ پدر ایادی از رهبران مذهبی بهائیت بود و این سِمَت به ایادی ارث رسیده بود؛ لذا بدون تردید باید گفت که او از آغاز، توسط سرویس انگلیس نشان شده بود. او واجد یک جاسوس طراز اول بود و از این‌رو، وی را به دربار معرفی کردند.
 
فردوست، یار غار شاه، او را به عنوان پزشک ارتش، پزشک علیرضا پهلوی و پزشک خود شاه معرفی می‌کند. او رئیس کل ارتش بود و دادن درجات پرسنل ارتش، از گروهبان تا سپهبد به امر او صورت می‌گرفت. وی همچنین، رئیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای ارتش (اتکا) بود. با توجه به نفوذی که ایادی داشت، فردوست در این رابطه می‌گوید: نمی‌دانم در این دوران، آیا ایادی بهایی بر ایران سلطنت می‌کرد یا محمد رضا پهلوی؟!
 
- «امیر عباس هویدا»؛ پدرش کارمند وزارت خارجه بود. وی نیز در شهریور ۱۳۲۲ به استخدام وزارت خارجه در آمد. عضویت در اداره اطلاعات این وزارتخانه، مسئولیت اداره سوم سیاسی، وابسته سفارت ایران در پاریس، وزیر خارجه و وزیر دارایی در زمان نخست وزیری حسنعلی منصور، از جمله پست‌های او بوده است.
از سال ۳۸ به عضویت ساواک در آمد و از سال ۴۳ تا ۵۶ نخست وزیر ایران بود.
 
در مورد بهایی بودن هویدا، بهترین و گویاترین سند، نامه‌ای با امضای اسکندر است که در دی ماه ۴۳ به و سیله پست برای اکثر مقامات دولتی آن زمان ارسال شد که به افشای سوابق او می‌پردازد.
 
در این نامه سوابق خدمتگزاری پدر هویدا به بهائیت و برخی از تخلفات خود وی در مناصب قبلی که داشته، آمده و از برخی دوستان بهایی او نام برده شده است.
 
انتصاب هویدا به صدارت نه تنها اعتراض عامه مردم، بلکه اعتراض خواص رژیم پهلوی را بر انگیخت بطوری که در یکی از گزارش‌های ساواک آمده است: سناتور جهانشاه صمصام در پایان جلسه ۱۷/۱۱/۴۳ مجلس سنا، به سناتور مسعودی با حضور یکی از خبرنگاران جراید اظهار داشته: «حیف است به این مملکت و ملت کسی، چون هویدا که بهائی است حکومت کند.»
 
در دوران نخست وزیری هویدا دست اندازی بهائیان به مراکز حساس مملکت به شدت افزایش یافت و دارای نفوذ زیادی بودند؛ برای نمونه دستور رسیده بود که عده‌ای کارمند بهایی از شرکت نفت اخراج شوند؛ ولی با عکس‌العمل گسترده سران بهائیت مثل ایادی و شاهقلی از این کار ممانعت شد.
 
«پرویز ثابتی»؛ وی معاون ساواک بود و در ضمن شرح زندگی خود اذعان می‌کند که پدر و مادرش بهایی بوده‌اند و، چون در زمانی که به عضویت ساواک در آمده بود (سال ۳۷) استخدام بهائیان ممنوع بود، بهائیت را به پدر و مادرش مستند کرده است. «زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری» که از مخوف‌ترین زندان‌های ساواک بود و بی‌رحمانه‌ترین شکنجه‌ها در آنجا انجام می‌گرفت  و در حال حاضر با عنوان «موزه عبرت» در تهران معروف است، از مکان‌های  تحت مسئولیت  ثابتی بوده است.
 
- «اسدالله صنیعی»؛ از چهره‌های طراز اول بهائیت بود که به همراه ایادی (رئیس بهداری ارتش) نقش مهمی در تحکیم مواضع این فرقه در نهاد‌های نظامی رژیم پهلوی را داشت.
 
صنیعی در صحنه سیاسی بسیار پرنفوذ بود. وی در زمان علم، منصور و هویدا در کابینه بود و به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسید.
 
- «هوشنگ نهاوندی»؛ از افراد ذی نفوذ در مناصب سیاسی، فرهنگی و علمی کشور بود. وی پس از دوران وزارت، ریاست دانشگاه شیراز و تهران را برعهده داشت.
 
به گفته فردوست، محمدرضا پهلوی نهایت اعتماد را به عناصر بهایی داشت و معتقد بود که آنان به دلیل اصل مرامی خود خطری برای سلطنت ندارند. به عبارتی، این عناصر بهایی کاملاً در اختیار شاه بودند.
 
محمدرضا پهلوی معتقد بود که بهائیان علیه او قیام نمی‌کنند؛ بنابراین وجودشان در مناصب دولتی برای او مفید تلقی می‌شد آنان هم از این موقعیت برای ثروتمند شدن و در دست گرفتن اقتصاد کشور سود می‌جستند. (ر. ک به بهائیت در ایران/ سید سعید زاهدی) /۹۹۹/ی702/س
 
بابک شکورزاده
ارسال نظرات